مقاله - چکیده ای درباره ی تار شهناز و موسیقی شهناز

در بین قدیمی ها دو کلمه شایع است که کمتر به گوش امروزی ها خورده است و من تاکنون این دو کلمه را فقط دوبار شنیده ام : یکبار در مراسم سالگرد مرحوم ادیب خوانساری از زبان استاد حسن کسایی ، و دیگربار در مصاحبه ای از زبان مرحوم استاد حاج قربان سلیمانی ؛ و این دو کلمه ی تقریباً ورافتاده ( برای امروزی ها نامأنوس ) عبارتند از (( چسبیده)) و (( چکیده )) . مثلاً حاج قربان در وصف خودش گفت : (( چکیده ایم و نه چسبیده )) و استاد کسایی هم خود را (( چسبیده )) موسیقی معرفی کرد و استاد عبادی را (( چکیده )) موسیقی گفت . با این تفصیل معلوم می شود که (( چسبیده )) یعنی کسی که بدون سابقه ی خانوادگی و موروثی ، به هنر یا حرفه ای و به قول قدیمی ها          (( صنعتی )) ( که مفهوم قدیمی تر صنعت همان هنر است و به مفهوم امروزی آن هیچ ربطی ندارد ) جذب شده و بدان پرداخته است ، و (( چکیده )) یعنی کسی که جدّ اندر جدّش اینکاره بوده اند و از ابتدای تولد در محیط آن (( صنعت )) نشو و نما یافته است .

راستش را بخواهید من در طی سی سال زندگی با موسیقی ایرانی ، (( چسبیده )) های زیادی را شنیده و دیده ام که صدتا (( چکیده )) را توی جیبشان می گذارند . (( مثل کلنل خان وزیری و صبا و خود آقای کسایی و لطفی و خیلی های    دیگر )) و اصلاً به این نگرش ( که ریشه در نظام دوره ساسانی دارد ) اعتراضات زیادی دارم . ولی انصافاً اگر یکی از بدو تولد در کنار تار ، تنبور و ساز و آواز بزرگ شود و بدون اینکه خودش بخواهد دائماً موسیقی (( تنفس )) کند ، کلّی جلوتر از آن نابغه است که در جوانی علیرغم مخالفت اجتماع و دعوای خانواده به هنری عاشق شود و به آن        (( بچسبد )) . حالا آن (( چسبیده )) اگر از آن (( چکیده )) جلو زده  ، ده برابر او تلاش و کوشش به خرج داده است .

(( چکیده )) های بزرگ موسیقی ما همچون شهنازی ، عبادی ، شهناز ، حاج قربان ، یگانه و ذوالفنون ثابت می کنند که این نگرش قدیمی ، وقتی که (( ژن )) یا نبوغ را موروثی بدانیم و عامل بسیار مهم (( محیط مناسب )) را هم به آن اضافه کنیم ، اصلاً حرف پرت و پلایی نیست ؛ به شرط آنکه عناصر تفکر احمقانه ( کاستی طبقاتی ) ساسانی و هندی را ( که مانع از پرداختن افراد خارج از یک طبقه موروثی به شغل مورد عشق و علاقه شان می شود و از جاری شدن خون و فکر و عقیده افراد تازه در سیستم قدیمی مانع می گردد ) از آن بزداییم .

(( چکیده )) یک مفهوم آشنای امروزی هم دارد که به معنی عصاره و لّب کلام و محتوی و ادبی تر از همه          (( جانمایه )) هر چیز استفاده می شود و بیشتر از همه در مورد (( ماست چکیده )) بر سر زبانهاست که اضافات و آب آن گرفته شده و عصاره آن مانده است .

همه ی اینها را برای آن گفتم که حالا بگویم به هر دو مفهوم قدیمی و امروزی ، جلیل شهناز (( چکیده )) موسیقی ایران است . و به زبان غیر فنّی آن جایگاه فوق العاده تخصصی و هنری را که شهناز در موسیقی ایرانی دارد ، آن حس تحسین و غبطه ای که نسبت به نبوغ و سخت کوشی این مرد در موسیقی خودمان دارم ، بیان کنم : قلّه ای رفیع و سترگ و دست نیافتنی که عظمت آن با پوششی از طنز ، ظرافت ، بازیگوشی و سرزندگی مستور مانده و هر چند نزدیک و آشنا و مطبوع و خودمانی و فروتنانه به نظر می رسد ، در باطن ، سرکش و غریب و دور از دسترس است و همچون اشعار سعدی درخور عبادت گویا و جادویی (( سهل و ممتنع )) .

در خصوص جلیل شهناز باید بحث تحقیقی فنی را از دو محور آغاز کرد : نخست (( تار شهناز )) و سپس (( موسیقی شهناز )) کسی که یک تصنیف ، پیش درآمد و رنگ نساخته و فقط تار زده ولی جمله بندی ها ، قطعات بداهه ، چهارمضراب ها و موسیقی او بزرگترین تأثیرها را بر موسیقیدانان بزرگ ایرانی هم عصرش گذارده است تا جایی که استاد شجریان در کتاب (( راز مانا )) گفته است که بزرگترین تأثیر را در خوانندگی و جمله بندی و جمله سازی آواز از شهناز گرفته است . هرچه زمان می گذرد او خود برعمق این تأثیر ناپیدا بیشتر آگاه می شود و خودم از زبان استاد کسایی شنیده ام که می گفت دریایی جوشان از نغمه و ملودی است . و از زبان استاد احمد عبادی شنیدم که گفت : مضراب جلیل را با هیچکس نمی توانم مقایسه کنم ( توجه فرمایید این حرف از دهان پسرعموی         علی اکبرخان شهنازی بیرون می آمد . )

به طور قطع و یقین ، موسیقی ما بدون شهناز و اصولاً مکتب اصفهان چیز بزرگی کم می داشت که تصّور آن برای اهل فن چندان مشکل نیست و آن نکته ی بزرگ ، سرزندگی و شوخ طبعی و احساس سبکی و طنّازی است ، که در خور لهجه ، ادبیات ، شوخی ها ، فکاهیات و روحیّات اصفهانی ها نیز منعکس است . چیزی میشد خیلی عبوس تر ، فلسفی تر و سنگین تر ( و صد البته ناتوان تر برای ارتباط با توده ی اصالت گریز امروزی ) از آنچه امروز هست .

در این که تار شهناز چه عواملی از دایی و برادرش ( مرحوم سروری و شعبان شهباز ) گرفته و چقدر از سنـّت تارنوازی مجلسی اصفهان در آن هست محقّقینی هستند که خیلی بهتر از من می توانند اظهار نظر کنند . ولی قطعاً صدادهی و تزئینات و سبک تار شهناز بسیار وامدار آنهاست . بر خلاف استادان بزرگی همچون شهنازی و عبادی که آنچنان با ساز تخصصی شان آمیخته بودند ، که موسیقی محصول و فعالیت خلاّقانه آنها منحصراً بر روی تار یا سه تار قابل اجراست و بدین سان زبان تار و سه تار را غنا بخشیده و متمایز کرده اند . تار شهناز در برخورد با موسیقی جاری و ساری در پیرامونش اثراتی پذیرفته و آنچنان هاضمۀ قوی داشته که آنها را به رنگ و بوی خود درآورده و با فرمی دیگر عرضه داشته است . همچنین در برخورد با ردیف مکتب تهران این ترکیب استقلال رأی و تأثیرپذیری به وضوح نمایان است و باعث شده که مضرابهای شیرین و ملیح او از سنّت آقاحسینعلی و درویش خان ارث و میراثی مطبوع و پیراسته در خود داشته باشد . در تأثیرپذیری از موسیقی فرنگی ، والس های ماهور و اصفهان او بی نظیر و اعجاب انگیزند . مهمتر از همه ، آشنایی او با تمبک که از کودکی باعث شده تسلّط فراوان به ریتم های شاد و متفاوت و قطعات چند وزنی ( پلی ریتمیک ) داشته باشد . اگر چهار مضراب ماهور صبا را زده آنرا متفاوت و با حس و حالی بدیع اجرا کرده است . از یک منبع موثق هم شنیده ام که بندباز کلنل وزیری را اجرا کرده ( ولی نوارش را نداد گوش کنم ) که مطمئنم آنرا هم به سبک و رنگ و بوی خود اجرا کرده است . می دانم که قبل از هر همنوازی با آواز از خواننده می پرسیده است (( که مصرع اولش را بفرمایید چی چی است آقاجان ؟ )) و قبل از شروع آواز نغمه ای مناسب با آن می نواخته است . کار شهناز این نبوده که موسیقی خود را تحلیل کند و درباره آن حرف بزند . او خلق کرده است و خون تازه ای در رگهای موسیقی ما جاری کرده تا ما بتوانیم درباره اش حرف بزنیم و تحقیق کنیم و نبوغ او را بستائیم .

در نیابد حال پخته هیچ خام                       پس سخن کوتاه باید والسّلام

 

مهرداد ترابی – تیر 87